ملت عشق
کتاب ملت عشق از شناخته شده ترین کارهای الیف شافاک نویسندۀ ترک تبار به شمار می آید. این رمان که دربارۀ مولانا و داستان های دیگر موازی با آن زمانی تاریخی می باشد این کتاب بسیار زیاد محبوب شده است و نسخه های زیادی از آن بفروش رفته است برای اطلاعات بیشتر به ادامۀ مطلب مراجعه نمائید...
کتاب ملت عشق
دربارۀ الیف شافاک:
نویسنده ترک که در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمده است. مادرش دیپلمات بود و از این جهت شافاک زندگی در شهرهای مختلف جهان را تجربه کرده است. سال 1998 برای کتاب ((پنهان)) برندۀ جایزۀ مولانا شد و در سال 2000 با نوشتن رمان ((مَحرم)) جایزه بهترین رمان سال را از طرف کانون نویسندگان ترکیه از آن خود کرد. او تاکنون ده ها رمان منتشر کرده که همگی به چندین زبان ترجمه شده اند.
کتاب ملت عشق برای بیشتر کسانی که اندک علاقه ای به ادبیات داشته باشند ، اسم مولوی یا مولانا جلال الدین رومی را شنیده اند و با حکایت شمس و مولانا و دلدادگی این دو نیز آشنا هستند. رمان ملت عشق بازآفرینی تازه این دلدادگی است. کتاب ملت عشق چند راوی دارد. از دید دانای کل (سوم شخص) شروع می شود ، با دید اول شخص ادامه پیدا می کند. با دانای کل نیز پایان می یابد. شخص اول داستان زنی است به نام اللا که امریکایی است .
داستان کتاب ملت عشق در زمان معاصر سال 2008 و 2009 در بوستون امریکا و سال های 635 الی 648 در قونیه در جریان است. نمونه مشابه این نوع روایت داستان را در سال های اخیر می توان در آخرین اثر خالد حسینی تحت عنوان« کوه طنین انداخت » یا « پژواک کوهستان » و مجموعه ی « سترگ نغمه ی » آتش میتوان مشاهده کرد.
قسمت هایی از متن کتاب ملت عشق :
خیلی وقت پیش بود. به دلم افتاد رمانی بنویسم. ملت عشق. جرئت نکردم بنویسمش. زبانم لال شد، نوک قلمم کور. کفش آهنی پایم کردم. دنیا را گشتم. آدمهایی شناختم، قصههایی جمع کردم. چندین بهار از آن زمان گذشته. کفشهای آهنی سوراخ شده؛ من اما هنوز خامم، هنوز هم در عشق همچو کودکان ناشی...
مولانا خودش را «خاموش» مینامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیدهای که شاعری، آن هم شاعری که آوازهاش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستیاش، چیستیاش، حتی هوایی که تنفس میکند چیزی نیست جز کلمهها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور میشود که خودش را «خاموش» بنامد؟
کائنات هم مثل ما قلبی نازنین و قلبش تپشی منظم دارد. سالهاست به هر جا پا گذاشتهام آن صدا را شنیدهام. هر انسانی را جواهری پنهان و امانت پروردگار دانستهام و به گفتههایش گوش سپردهام. شنیدن را دوست دارم؛ جملهها و کلمهها و حرفها را... اما چیزی که وادارم کرد این کتاب را بنویسم سکوت محض بود.
برای خرید کتاب ملت عشق می توانید به فروشگاه کتاب ایران مراجعه نمائید
منبع: فروشگاه کتاب ایران